سفری به دیار خالو حسین
دشتی
بعد از حدود سیزده ساعت رانندگی از قم به همراه سه نفر از دوستان (آقایان اسد
علیزاده، باستی و رحیمی) به میدان ورودی شهر خورموج رسیدیم. میدانی که با مجسمه
"خالو حسین دشتی" نماد ضد نفوذ و ضد استعماری منطقه دشتی جلوه می کرد،
نشان از بیداری گذشته این دیار داشته ودارد.

با تماس آقای کشاورز کار ما شروع شد با ماشین خودش آمده بود خوابگاه علامه
طباطبایی. وقتی به مدرسه رسیدیم بچه ها مشغول دعای صبح گاهی بودند.اولین کلاس در
این دوره تبلیغی با بچه های کلاس هفتم بود تا ظهر در کلاسهای هشتم ونهم هم رفتیم.زنگ
استراحت به دفتر مدرسه رفته تا استراحتی کنیم. آقای عبدی مدیر دلسوز مدرسه بود که
سالها بود در این حرفه زحمت می کشید. معلم مهربان ودلسوز ریاضی که دغدغه بسیاری
برای یادگیری دانش آموزان داشت واز محصولات فن آوریهای روز مثل شبکه های اجتماعی
برای پیش برد اخلاقی و علمی دانش آموزان بهره می برد.معلم های عزیزی مثل آقای
عبدالشعاعی وگزدارزی ونژادخواه نیز در این دو روز با آنها آشنا شدیم.
این روز اولین تجربه ورود به کلاس نبود ولی ظهر که به منزل پدری در آبدان برای
استراحت برگشتم، تا اندازه ای فهمیدم که معلم های دلسوز در طول سال چه می کشند.
صبح بعد از نماز صبح با نانهایی که مادرم می پخت صبحانه ای می خوردیم وبا
ماشین به طرف خورموج حرکت می کردم که حدود 80 کیلومتر فاصله داشت. روز دوم هم باید
به مدرسه مالک اشتر می رفتیم.صبح روز دوم که با آقای کشاورز وارد مدرسه شدیم مراسم
صبحگاه بود فرصت را غنیمت شمرده وعبا ولپ تاپ را کنار گذاشته و با دانش آموزان در
صف صبحگاه به نرمش صبح گاهی مشغول شدیم . دانش آموزان طوری نگاه می کردند گویا برایشان
تعجب برانگیز بود ولی دوست داشتند که همراهشان باشیم.




روز دوم بچه ها از مدیر وآقای کشاورز می خواستند که امروز حاج آقا به
سرکلاسشان بیاید.
مدرسه شهید ملاح که تقریبا با فاصله کمی از مدرسه مالک اشتر ، مقصد روز سوم
بود. با ورود به مدرسه ، فضای متنوع و جنب وجوش دانش آموزان خبر از مدرسه و
مسئولانی پرتلاش داشت ، که روحیه ام را مضاعف کرد. مخصوصا با استقبال گرم آقای
خورموجی مدیر عزیز این مدرسه ومعاون پرورشی .



آقای پرش معاون پرورشی مدرسه هم که گویا وقت را غنیمت شمرده و فعالیتهای
پرورشی وفرهنگی مدرسه و بچه ها را یکی یکی معرفی کردند. گروه سرودی که توسط ایشان
آماده شده بود واقعا کارشان عالی بود.

دونفر از بچه ها با یک شعر زیبا از ما استقبال کردند که معلم دلسوزشان (آقای
هاشمیان) می گفت باید جایزه هم بدهید گفتیم چشم.از جایزه هایی که از قم همراه خود
آورده بودم در روز دوم تقدیمشان کردم.




مدیر مدرسه نیز مدیری دلسوز وخلاق بود این را می شد از چند دقیقه هم صحبتی با
آقای خورموجی که به برگزاری مسابقات ورزشی وهنری و هزینه کردهای شخصی فهمید.
معلمان این مدرسه نیز مثل مدرسه مالک
اشتر سنگ تمام گذاشتند. روز دوم نیز سرکلاسها رفته وبا بچه ها از نماز و احترام به
معلم و پدر ومادر گفتیم.
دبیرستان تیزهوشان شهید بهشتی مقصد سوم ما بود که از اسم مدرسه هم معلوم بودو
به خاطر امتحان وقت چندانی نداشتند، تنها
با زیارت عاشورا توانستیم در این دبیرستان در بین دانش آموزان خوب باشیم.
هنرستان دخترانه شهیدان مقصد چهارم این سفر علمی فرهنگی بود. گرچه مدرسه شهید
ملاح نیز داری تکنولوژیهای جدید آموزشی بود ولی هنرستان شهیدان کلاسهای
کامپیوتروسایت آنها مجهز بود وبهتر می شد از لپ تاپ برای پخش فیلم و بحث فضای
مجازی استفاده کرد. کلاسهای خیاطی ونقشه کشی هم داشتند. نکته مهمی که در این
هنرستان به نظرم بیان شد بحث حجاب بود که با مثال آنتی ویروس روی سیستم عامل و رمز
گذاری بر روی لپ تاپ وگوشیها برای حفاظت از حریم شخصی، که حجاب نیز دقیقا از حریم
شخصی آنها در برابر نگاه ها محافظت می کند.آقای مقاتلی که مستخدم مهربان مدرسه بود
بعد از اتمام کلاسها با ماشینش به خوابگاه رفتیم. دغدغه مدیر ومربیان این هنرستان
برای ارتقاء سطح علمی وفرهنگی وهمراهی آنها با دانش آموزان مشهود بود.
مقصد آخر این سفر دو هفته ای به شهرستان خورموج، کانون حجاب بود یک کلاس هم در
این کانون برای دانش آموزان دختر داشتیم وبحث نماز را مطرح کردیم. دغدغه مسئول
کانون که برای کار فرهنگی از جیب باید هزینه کرد معلوم بود از لحاظ هزینه کارهای
فرهنگی به این کانون توجهی که مد نظر مسئول بود نشده.
روز آخر نیز حاج آقای مصلح امام جمعه محترم خورموج ومعاون آموزشی آموزش و پروش که از همدلی و همزبانی خوبی بهره
می بردند، برای عرض خسته نباشید و اطلاع از کم وکیف برنامه ها، به خوابگاه تشریف
آوردند و وقت گذاشتند و نکته نظرات روحانیون را با حوصله تمام گوش دادند.
نکته1: نمی دانیم چرا معلمی که آینده ساز این مملکت است و نیروی جوان ومومن
مملکت را آموزش می دهد چرا باید از لحاظ دریافتی حقوق پایین تر از بسیاری از
کارمندان باشد که در شان یک معلم نباشد.
نکته2: در همه کلاسها وقتی بنده درباه فضای مجازی (بخصوص بازیها) بحث می کردم بدون استثناء حرف از بازی کلش بود
واین زنگ خطری است که مقام معظم رهبری سالهاست آن را به صدا در آورده ولی آنطور که شایسته است مورد توجه مسئولین
شورای عالی فضای مجازی ودیگرنهادهای مسئول قرار نگرفته است و شاید این عدم الزام
به پیگیری منویات رهبری نشان از عدم اطلاع کافی از عمق برنامه ها ونفوذ استعماری این
ابزارها در بین بعضی از مسئولین باشد. زیرا کسی که به عمق بیماری سرطان در خود پی
می برد سریعا آن را معالجه می کند.
20/9/94